روزهای شیرین زندگی
هر زندگی ای روزهای شاد داره و روزهای غم وقتی روتخت نشستم و با گوشیم ور میرم درحالی که پرده رو کشیدم که باد از در بالکن میاااد و میره هوا دل انگیز میشه تو اوج گرما. پرنیا کنارم دراز کشیده و خوابیده و پویا هر چند دقیقه از قاب چهارچوب در رد میشه و معلومه که باز داره دور پذیرایی راه میره و به فکراش میرسه.... امیر هیچ صدایی ازش بلند نمیشه و گه گاه یهو صدای خنده اش میاد و هرکی نفهمه من خووب میدونم که باز هدفن تو گوششه و داره یواشکی تنهاخوری میکنه و فیلم طنز میبینه.... کارای فردا رو مرور میکنم سوپ پرنیا رو گذاشتم ولی هنوز میکسش نکردم و هیییچ نیازی به نگران شدن نیست چون یه پرستار گل داره که فردا حتما اول میریزه میکسش میکنه وبعد میده بهش ....
نویسنده :
مامانی
9:09